دفتر خاطرات

شرح حال من

دفتر خاطرات

شرح حال من

عاشقانه هایم برای دخترم سوفیا

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

قرنطینه گی ما

امروز27 فروردین1399
تا امروز دو ماه تمام هست که ما از خونه بیرون نرفتیم فقط دو بار رفتیم در مغازه سر کوچه😔،تو هم اوایل بهونه دد میگرفتی اما دیگه یادت رفته،گاهی غصه میخورم،بیشتر وقتام بیخیال و شادم،یه خوبی هست اونم اینکه تو عادت کردی به گوش کردن آهنگ های فوق العاده شاده دهه60 مخصوصا آهنگ معین برای دیدن تو بی قرارم،روزای اول که میگفتی فقط این رو بزاریم رو تکرار و خودتم باهاش میرقصیدی،و من و بابا رو هم وادار به رقص میکردی و همین باعث شادی بیشتر میشد،گاهی وقت میگم اگر تو نبودی من همون روزای اول کم میوردم،تو این روزا شیرین و شیرین تر میشی،الان خیلی زیاد صحبت میکنی تقریبا اسم بیشتر چیزا رو بلدی و خیلی راحت منظورتو میرسونی،وقتی اسم یه وسیله یا کسی رو بگیم حتی یه بار تو اونو یاد میگیری و این موضوع ما رو شادتر میکنه،گاهی وقت میایی و یه عالمه بوسم میکنی که من قلبم برات غش میره از بس تو عشقی و نفسی...
یکی از تفریحاتت شده حموم که یه شب در میون با هم میریم حموم و با هم شعر دی بلال میخونیم که تو از اون شعر فقط بلال میگی واااای خیلی باحال میگی بلا بلا بلا منم قربون صدقت میرم و میزارم یه عالمه آب بازی کنی،خلاصه شبا که بابا میاد خونه میری بغل بابا و میگی باید با هم برقصیم😂 باباتم خرس گنده و تو رو با هم بغل میکنه و میرقصین و این جز پر شور و هیجان ترین بازیهات شده😄 الهی من فدای تو بشم😚،راستی بگم برات از 13 به در امسال که با روزای دیگه هیچ فرقی نداشت و بازم تو خونه گذروندیم و حتی سبزه عید رو انداختیم برای پرنده ها که بخورن اونم از پنجره،نمیدونم تا آخر این بیماری چی بشه،اما به خدای خودم امید دارم که همیشه حافظ امام زمان و عزیزانم هست، و از خدا میخوام کل مردم جهان رو حافظ باشه و به زودی درمانش پیدا شه،امار مبتلایان و فوتی ها خیلی رفته بالا دیگه اصلا پیگیرش نیستم و سعی میکنم ندونم چی شده،چون خیلی ناراحتم میکنه ولی شکر خدا آمار درمان شده ها هم گاهی میره بالا و این باعث شادی و امید میشه،ان شاءالله امام زمان کمک کنه واکسنش زودی بیاد
الهی و ربی من لی غیرک

 

  • آنشرلی ...
  • ۰
  • ۰

کرونا و عید1399

دی ماه بود که خبر شیوع ویروس جدید ب نام کرونا وارد چین شد و خیلی ها ویروس شد بلای جونشون و دار فانی رو وادع گفتن وخیلی های دیگه جنگیدن و بهش غلبه کردن،من فکرشم.نمیکردم که به جر ووهان چین این ویروس جای دیگه بره،اوایل بهمن ماه 98 بود که عده ای گفتن ویروس وارد ایران شده و عده ای تکذیب کردن،تا 28 بهمن بود که خبر فوت دو نفر از شهر قم همه جا پیچید،بلهههه درست بود اون دو نفر کرونا داشتن،خیلی حس و حال بدی بود عده ای باور میکردن عده ای هم میگفتن دروغ و ربطش میدادن به سیاست ،خلاصه روز پنج شنبه یک روز قبل از انتخابات مجلس من سرما خوردم و رفتم دکتر اونجا همش راه های جلوگیری از مبتلا نشدن به ویروس رو تبلیغ میکردن و  هیچ کس از مراجعه کننده ها توجهی به این موضوع نداشتن و جدی نگرفتن ولی من خیلی ترسیده بودم و با دقت توجه میکردم خلاصه کارم تموم شد،از قضا باباتم سرما خورده بود و همچنین خودتم سرما خوره بودی،دیگه از ترس کرونا دوم اسفند روز جمعه باز رفتیم دکتر همگی!! و سر راه یه سر به پاساژ محله زدیم برای خرید لباس عید ولی اونم با دلهره و سریع اومدیم خونه و خرید زیادی نداشتیم،دوم اسفند تا امروز من و تو ،تو خونه قرنطینه ایم برای حفظ جونمون البته طبق دستور مسئولا چون بهترین راه همه گیر نشدنش این بود،زندگی با وجود کرونا خیلی سخت شده همش در حال شستن دستیم و ضدعفوتی کردن خونه و زندگی،و از همه سخت تر ضدعفونی کردن خریدهای روزانه هست که دیگه واقعا کلافم کرده،خیلی زمانبره و زجر آور،هر دقیقه هم باید دستا رو شست گاهی از شدت دست شستن دستام بی جون میشن ولی بخاطر تو خیلی سخت گیر تر شدم،باباتم که از بس دستاش رو شسته کلا خشک شدن!!!آمار مبتلایان فوتی ها هر روز بالاتر میره 😢و عید نوروز شده و همه در حال دید و بازدید غدغن شده ی وزارت بهداشتن که بی پروا دنباله رو عادات روزمره خودشونن و همین کار باعث بدتر شدن اوضاع شده ،تا امروز دوم فروردین99 خبری از دارو نیست ولی واکسن رو در حال تست هستن،تو این مدت یکماه فقط دو بار از خونه بیرون رفتیم اونم بخاطر بی قراری های تو برای دد رفتن بود و اونم در حد رفتن به سوپر مارکت بود و یه بارم بالا پشت بوم رفتیم،خلاصه کرونا باعث نرفتن ما به شیراز شد و تا الان یکساله شیراز نشده بریم و الانم سال نو شده و ما همچنان تو خونه به سر میبریم بابات و خاله نسرین دنیای از فیلم دانلود کردن هر شب یکیش رو تماشا میکنیم،امروز یعنی یکم فروردین ساعت 7:19 دقیقه صبح سال تحویل شد و من و تو و بابا خوابالو سر سفره حاضر شدیم وااای چه سفره ای شده بود امسال از ترس این ویروس شیرینی پز شده بودم و چهار نوع شیرینی پختم 😁،تو هم وقتی سفره رو دیدی حمله کردی و دهنشون رو نابکار کردی....

ولی صبح زود بیدار شدیم سر سفره نشستیم سال که تحویل شد به خانواده ها زنگ زدیم و باز خوابیدیم تا ظهر😀بعدشم یه مرغ محلی شکم پر درست کردیم و زدیم به رگ😄

خدایا شکرت

  • آنشرلی ...