دفتر خاطرات

شرح حال من

دفتر خاطرات

شرح حال من

عاشقانه هایم برای دخترم سوفیا

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اولین قدم


17/7/97چهارشنبه
امروز وقتی بابا داشت سعی میکرد که تو مدت زمان بیشتری و سرپا وایسی متوجه شدیم که بعله شما میتونی قدمم برداری،وااااای که چقدر ذوق کردیم،خلاصه من یه طرفت بودم بابا هم اون طرف تو هم وسط ما،من نگهت میداشتم دو سه قدم بر میداشتی و میرفتی بغل بابا و برعکسش من،خاله نسرین هم ازت فیلم گرفت اما دیر رسید و تو دیگه خسته شده بودی

  • آنشرلی ...
  • ۰
  • ۰

گفتن سلام

16/7/97
امروز گوشی موبایل دستت بود منم گفتم سوفیا عشقم بگو الو سلام بابا،واااای باورم نمیشه تو سریع گفتی الو للام،باورت نمیشه کشته شدم از بس ذوق کردم،صبحشم خاله گفت دست نزن بده،تو هم سریع گفتی بده!!!!وای مامان شکر خدا که تو رو دارم ماشاءالله بهت که ایقد تیز و باهوشی
کلمه های که میگی رو دوست دارم همون موقع برات بنویسم اما وقت نمیکنم مخصوصا این روزا که اسباب کشی داشتیم و از خونه رجایی اومدیم خونه جدید،ان شاءالله که اساب کشی بعدی خونه خودمون باشیم،خاله نسرینم اومده تا با خودمون زندگی کنه😊

  • آنشرلی ...
  • ۰
  • ۰

غذای سفره

5/7/98 جمعه
امروز دیگه رسما غذای سفره بهت دادیم ولی پلو رو جدا پختم خورشت رو با ما خوردی😊،دوست داشتی،شبم ماکارونی بهت دادم ولی کل سفره و زندگیمون رو کردی ماکارونی،دیگه اجبارا حمومت دادیم  و بعد از حموم تخت خوابیدی،فدات بشم من

  • آنشرلی ...
  • ۰
  • ۰

کهیر

12/6/98

شب تا خود صبح گریه کردی و ناله😢،نمیدونستیم چته،بمیرم برات الهی،تا صبح تو بغلم بودی و میچرخوندمت تو خونه تا آروم میشدی،گفتم شاید دل درد داری بهت قطره دادیم اما کمی بهتر شدی،دیگه نزدیکای صبح خوابت برد،صبح وقتی لباست رو عوض میکردم دیدم بدنت و مخصوصا پاهات شدن پر از دونه های ریز و قرمز،گفتم شاید دیشب پشه خورده باشه،یه عزیز خاتون زنگ زدم گفت شاید ابله مرغون باشه ببر دکتر،عصر با بابا رفتیم دکتر،گفت پشه نخورده شاید کک باشه یا ساس،ما هم شک کردیم به مهمونای قبلی یعنی قلی گاودار،گفتیم شاید با خودش کک اورده باشه،خلاصه تو نت خوندم و دیدم جای نیش کک با دونه های تو فرق داره،و مال تو بیشتر شبیه کهیر بود شربت حساسیت دکتر نوشت بهت دادیم و هر روز میشستمت و بدنت رو روزی سه بار چری کردم شکر خدا کم کم رفتن دونه ها...

خدایا شکرت

 

  • آنشرلی ...