دفتر خاطرات

شرح حال من

دفتر خاطرات

شرح حال من

عاشقانه هایم برای دخترم سوفیا

  • ۰
  • ۰

کرونا و عید1399

دی ماه بود که خبر شیوع ویروس جدید ب نام کرونا وارد چین شد و خیلی ها ویروس شد بلای جونشون و دار فانی رو وادع گفتن وخیلی های دیگه جنگیدن و بهش غلبه کردن،من فکرشم.نمیکردم که به جر ووهان چین این ویروس جای دیگه بره،اوایل بهمن ماه 98 بود که عده ای گفتن ویروس وارد ایران شده و عده ای تکذیب کردن،تا 28 بهمن بود که خبر فوت دو نفر از شهر قم همه جا پیچید،بلهههه درست بود اون دو نفر کرونا داشتن،خیلی حس و حال بدی بود عده ای باور میکردن عده ای هم میگفتن دروغ و ربطش میدادن به سیاست ،خلاصه روز پنج شنبه یک روز قبل از انتخابات مجلس من سرما خوردم و رفتم دکتر اونجا همش راه های جلوگیری از مبتلا نشدن به ویروس رو تبلیغ میکردن و  هیچ کس از مراجعه کننده ها توجهی به این موضوع نداشتن و جدی نگرفتن ولی من خیلی ترسیده بودم و با دقت توجه میکردم خلاصه کارم تموم شد،از قضا باباتم سرما خورده بود و همچنین خودتم سرما خوره بودی،دیگه از ترس کرونا دوم اسفند روز جمعه باز رفتیم دکتر همگی!! و سر راه یه سر به پاساژ محله زدیم برای خرید لباس عید ولی اونم با دلهره و سریع اومدیم خونه و خرید زیادی نداشتیم،دوم اسفند تا امروز من و تو ،تو خونه قرنطینه ایم برای حفظ جونمون البته طبق دستور مسئولا چون بهترین راه همه گیر نشدنش این بود،زندگی با وجود کرونا خیلی سخت شده همش در حال شستن دستیم و ضدعفوتی کردن خونه و زندگی،و از همه سخت تر ضدعفونی کردن خریدهای روزانه هست که دیگه واقعا کلافم کرده،خیلی زمانبره و زجر آور،هر دقیقه هم باید دستا رو شست گاهی از شدت دست شستن دستام بی جون میشن ولی بخاطر تو خیلی سخت گیر تر شدم،باباتم که از بس دستاش رو شسته کلا خشک شدن!!!آمار مبتلایان فوتی ها هر روز بالاتر میره 😢و عید نوروز شده و همه در حال دید و بازدید غدغن شده ی وزارت بهداشتن که بی پروا دنباله رو عادات روزمره خودشونن و همین کار باعث بدتر شدن اوضاع شده ،تا امروز دوم فروردین99 خبری از دارو نیست ولی واکسن رو در حال تست هستن،تو این مدت یکماه فقط دو بار از خونه بیرون رفتیم اونم بخاطر بی قراری های تو برای دد رفتن بود و اونم در حد رفتن به سوپر مارکت بود و یه بارم بالا پشت بوم رفتیم،خلاصه کرونا باعث نرفتن ما به شیراز شد و تا الان یکساله شیراز نشده بریم و الانم سال نو شده و ما همچنان تو خونه به سر میبریم بابات و خاله نسرین دنیای از فیلم دانلود کردن هر شب یکیش رو تماشا میکنیم،امروز یعنی یکم فروردین ساعت 7:19 دقیقه صبح سال تحویل شد و من و تو و بابا خوابالو سر سفره حاضر شدیم وااای چه سفره ای شده بود امسال از ترس این ویروس شیرینی پز شده بودم و چهار نوع شیرینی پختم 😁،تو هم وقتی سفره رو دیدی حمله کردی و دهنشون رو نابکار کردی....

ولی صبح زود بیدار شدیم سر سفره نشستیم سال که تحویل شد به خانواده ها زنگ زدیم و باز خوابیدیم تا ظهر😀بعدشم یه مرغ محلی شکم پر درست کردیم و زدیم به رگ😄

خدایا شکرت

  • ۹۹/۰۱/۲۷
  • آنشرلی ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی