دفتر خاطرات

شرح حال من

دفتر خاطرات

شرح حال من

عاشقانه هایم برای دخترم سوفیا

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

سونو ان تی

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
خدایا تو راسپاس برای تمااااااام نعمتهایت
دوست دارم این روزا دیگه کلا مخاطب تمام صحبتام نی نیم باشه..
فرزند دلبندم روزی که با بابایی اومدیم واسه تشکیل قلب مهربونت دل تو دلم نبود،همش میترسیدم نکنه بگه قلبش تشکیل نشده،بعد از نذر کردن صلوات و قرآن بالاخره صدای قلب خوشکلت رو شنیدم،فقط خدا میدونه چه حس و حال خوبی داشتم بعد از شنیدن موزیک خوشکل قلبت، صداش برای همیشه تو گوشم میمونه،وقتی اومدم بیرون بابایی منتظر بود بهش گفتم نی نی ساااالمه اونم کلی خوشحاااال شد...
امروز سیزده هفته از وجود تو در درون من میگذره و چه حس و حال خوبیه...
دیروز رفتم سونو ان تی بابایی هم اومد،با هم رفتیم اتاق سونو،بابا از صفحه ی مانیتور همه چی رو میدید،وقتی سونو کرد تو روت رو کرده بودی اون ور😀انگار قهر کرده بودی،خلاصه دکتر به بابات گفت برو واسش شیرینی بگیر تا بخوره تا نی نی تکون بخوره،باباتم با کلی ذوق پله ها رو دوتا یکی طی میکرد تا بتونه شیرینی رو به من برسونه،اومد و با هم خوردیم،بعدش رفتیم اتاق سونو،تو هم انگار بیدار شده بودی،خیلی تکوووون میخوری شده بودی ورزشکار مامان و بابا،همش  چشمم به مانیتور بود و ذوق میکردم ،باباتم اون ور داشت ذوق میکرد،دستای کوچولوت رو تکون میدادی پاهون رو بالا و پایین میبردی😊وااای خدای من چه حسی بود😉...
خانم دکتر گفت نی نی ساااالمه گفت احتمالا پرنسسه😊اااای جوووونم دختر نااااازم،با بابا کلی خوشحال شدیم و با کلی ذوق داشتیم از ورجه ورجه های تو میگفتیم😊
خدایااااااااااا شکرررررت

  • آنشرلی ...