دفتر خاطرات

شرح حال من

دفتر خاطرات

شرح حال من

عاشقانه هایم برای دخترم سوفیا

  • ۰
  • ۰

نمایشگاه کتاب

بابات همیشه برات کتاب زیاد میخرید و این باعث شده بود که علاقه ی خیلی زیادی به کتاب داشته باشی، و هر جا میرفتیم و کتاب میدیدی میرفتی سمتش،بهار۱۴۰۱ به همراع بابات رفتیم نمایشگاه کتاب تا هم با نمایشگاه کتاب آشنا بشی همم کتاب بخری،از محیط نمایشگاه خیلی خوشت اومده بود و از این غرفه میرفتی اون غرفه و از دیدن اون حجم کتاب هیجان زده شده بودی و خیلی خوشحال بودی و بعضی کتابا رو بر میداشتی نگاه میکردی و به انتخاب خودت کتابای رو که دوست داشتی خریدی...

  • ۰۱/۰۵/۲۱
  • آنشرلی ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی