دفتر خاطرات

شرح حال من

دفتر خاطرات

شرح حال من

عاشقانه هایم برای دخترم سوفیا

  • ۰
  • ۰

۲۰دی۱۴۰۰

وقتی داشتیم آماده میشدیم که بریم مهد تو زودتر رفتی دم در و یه پاشنه کش استیل کوچولو برداشتی و گفتی خودم میخوام کفش بپوشم و من باورم نمیشد که خودت بتوتی ولی وقتی اومدم جلو در دیدم بلهههه خودت به تنهایی پوشیدی😄😍کلی ذوق کردم برات دختر باهوش منی توووو جان دل مادر
ولی تا به تا پوشیده بودی،دیگه بار دوم که رفتیم بیرون خودت پوشیدی و درست بود،تا الان چند بار رفتیم بیرون خودت کتونی هاتو پوشیدی😍🥰 عشق منی تو
خدایا شکرت

  • ۰۰/۱۰/۲۹
  • آنشرلی ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی