دفتر خاطرات

شرح حال من

دفتر خاطرات

شرح حال من

عاشقانه هایم برای دخترم سوفیا

  • ۰
  • ۰

نقاشی

تقریبا اوایل پاییز99 بود که وقتی نقاشی میکشیدی خودت با دقت نگاه میکردی تا بین خط خطی های آشفتت یه چیزی کشف کنی،و همیشه با دقت نگاه میکنی و میگی واااای مامان ببین مثلا موز کشیدم،یه بار واقعا شبیه موز بود و من اونو به اشتراک گذاشتم تو اینستا از بس ذوق داشت نقاشیت😊یه بارم شبیه گل لاله شده بود و خودت گفتی مامان گل!!!! کشیدم😄وای که چقدر ذوق کردم ،امیدوارم نقاش خوبی بشی،راستی خیلی علاقه داری به آهنگ،تقریبا یک سال و خورده ایت بود که آهنگ تلخ که اسم خوانندشو خاطرم نیست دوست داشتی و مدتها همش میگفتی تلخ بزار و خودتم باهاش میخوندی البته در حد خودت و گاهی فراتر...

الانم که شدی دو سال و نیم اهنگ مسعود صادقلو زده بارون به اون موهای صافت رو گوش میدی و خیلی خیلی دوستش داری و بیشتر متنش رو میخونی و گاهیم که بازی میکنی با خودت زمزمه میکنی😜منم که کلا در حال ذوقم😁

الانم تو و بابا خوابین منم باید کم کم برم لالا

راستی تمام آدابی که دوست داشتم بهت یاد بدم همه رو بلدی،مثلا سلام ،صبح بخیر،شب بخیر،بفرما،مرسی،شما گفتن و غیره رو خوب یاد گرفتی و هر بار با گفتنش! حال و هوام خوب میشه

این روزا خیلی ورجه ورجه میکنی و همش در حال خرابکاری های متعدد هستی😦گاهی خیلی عصبانی میشم و خیلی سعی میکنم خشمم رو کنترل کنم😟خدا کمک کنه من و بابا بتونیم واقعا پدر و مادر خوبی برات باشیم،کتاب میخومم مطلب میخونم تا بیشتر با روحیات بچه ها آشنا شم یه وقت گند نزنم و ما  کلا شیوه ی تربیت شدنمون و خیلی چیزهای دیگمون اشتباه بوده و خیلی سخته که بتونیم اون همه اموزش های غلط رو فراموش کنیم و با شیوه های جدید سازگار بشیم ولی خب خ استن توانستن است و تا حدودی عملی شده ...

توکل بخدا که مهربون و بنده نوازه و قطعا راه رو بهمون نشون میده

شکرا حمدا لله

😊

  • ۹۹/۱۲/۱۷
  • آنشرلی ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی