دفتر خاطرات

شرح حال من

دفتر خاطرات

شرح حال من

عاشقانه هایم برای دخترم سوفیا

  • ۰
  • ۰

وصف حال

روزهای خوب و شیرینه این روزا،چون خدا به من نعمت مادر شدن رو عطا کرده،این روزا حرکات های تو بشتر از ماه قبل شده،گاهی وقت تند میزنی که وقتی دست میزنم به شکمم دستم تکون میخوره منم ذوووووق میکنم،اما گاهی وقت کم تکون میخوری و من رو نگران میکنی،جمعه ی قبل تو یه روز دو سه بار ییشتر نزدی،مردم از نگرانی،باباتم کم کم داشت نگران میشد،تا اینکه من غذا خوردم و به پهلو خوابیدم و کلی با بابا باهات حرف زدیم بالاخره لگد زدی😀،واااای چه حاااالی میده وقتی لگد میزنی،وقتی فکرمیکنم که من الان یه موجود کوچولو رو دارم پرورش میدم و تصور میکنم که تو الان تو شکم منی کلیییییی حال دلم خوب میشه،کلیپ های ماه به ماه بارداری رو میبینم و این باعث میشه بهتر تو رو تصور کنم و بهتر باهات ارتباط برقرار کنم دختر نازم تو دنیایی منی چیزه زیادی نمونده به اومدنت،خدایا شکرت که به من و حسین نعمت پدر و مادر شدن رو دادی،یکشنبه روز دختر بود،روز دختر رو به تو یکی یه دونه ی خودمون تبریک میگم ناز دختر من تاج سر من،میخواستم همون روز پیام بدم ولی نشد،تااا امروز،روز دختر کسی یادش نبود بهت تبریک بگه ولی بابا تبرکی گفت و جااالب اینجاست که مامان گلی هم زنگ زد و تبریک گفت من کلییییییی ذوق کردم😃😂

  • ۹۷/۰۴/۲۷
  • آنشرلی ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی