دفتر خاطرات

شرح حال من

دفتر خاطرات

شرح حال من

عاشقانه هایم برای دخترم سوفیا

  • ۰
  • ۰

شب اول قدر

سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یارب

این روزا من و بابا شیراز هستیم،امشب من و بابات با هم اومدیم شب اول قدر،چه شب پر برکتی، از خدا ممنونم که امشب صلاح دونسته من و تو بابا با هم بیاییم احیا😄

امشب از وقتی دعای جوشن کبیر شروع شد تو هم شروع کردی به لگ زدن های پی در پی،واااای که چقدر لذت بخشه،انگار میخوای اعلام حضور کنی و تو هم دعا بخونی،الهی من فدای لگ های تو بشم،دختر نااااازم،ان شاءالله سال آینده تو دیگه تو آغوش من و بابایی،خیلی دوستت دارم دختر مهربونم😙

  • ۹۷/۰۳/۱۳
  • آنشرلی ...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی