سلام سلام
سوفیا جاااانم
امروز یعنی دوم مهر ۰۳ با مدیسا جانم و بابا جانت رفتیم برای تزریق واکسن آنفولانزای که بابا با زحمت پیدا کرده بود چون کمیاب بودن،رفتیم مطب دکتر و گفتی مامان درد داره،گفتم اره یه کم،گفتی چقدر منم یه نیشگون ریز گرفتیم گفتم همینقدر و خندیدی و رفتی روی پای بابا نشستی و دکتر تا اومد تزریق کنه شروع کردی به داد و هوار و شر و صدا🤣 وای خیلی خندیدم و ازت فیلم گرفتم و دکتر با کلی زحمت واکسنو زد ولی چون دستتو سفت گرفته بودی یه کم متورم و قرمز شد و بهت استا دادیم،و بعد از تو نوبت مدیسا شد و در کمال ناباوری مدیسا حتی اخم به چهرش نیورد و انگار واکسن نزده بود😅 الهی فدای جفتتون بشم
البته بگم که من همیشه آیت الکرسی میخونم برای شما و سلامتی امام زمان،و امام زمان مهربونم کمک میکنه همیشه،الهم عجل لولیک الفرج
خیلی دوستت دارم♥️